عمومی

رهایی دلبر از چنگال دیو بعد از 24 سال

اسارت 24 ساله، داستانی غم انگیز و واقعی اما ترسناک در زیرزمین

رهایی الیزابت فریتزل 42 ساله در سال 2008 بعد از بیش از دو دهه اسارت، از چنگال پدر گرگ صفتش

elizabeth

بله درست خواندید…! در آگوست 1984، جوزف فریتزل با خوراندن داروی بیهوشی دخترش را به زیرزمین خانه برده و 24 سال تحت اسارت نگه داشت.

الیزابت دختر 18 ساله و کوچکترین عضو خانواده فریتزل، از بچگی مورد نامهری پدر قرار می گرفته و بارها در سنین نوجوانی از منزل فرار کرده بود. اما مقامات پلیس وی را یافته و به منزل بازگردانده بودند.

جوزف فریتزل در نهم آپریل سال 1935 در اتریش متولد شد. کودکی جوزف مصادف با جنگ جهانی دوم بود. مادر جوزف؛ ماریا که در طول جنگ جهانی اسیر شده بود، بارها مرد شکنجه و آزار جنسی قرار گرفته بود. او بعد از آزادی و دیدار مجدد با فرزند، ثبات اخلاقی نداشته و بسیار با وی پرخاشگرانه رفتار می کرد. او سال ها بعد با رزماری ازدواج کرد و آنها صاحب سه فرزند پسر و 4 فرزند دختر از جمله الیزابت شدند.

رفتار جوزف با همسرش عاشقانه اما با فرزندان سختگیرانه بود. او همه چیز را با نظم می خواست و از اینکه کسی حرف روی حرفش بزند بیزار بود. در بین فرزندان تنها الیزابت بود که در مقابل رفتارهای خشونت آمیز پدر قد علم می کرد و هر بار با سرزنش پدر مواجه میشد. جوزف اکثر اوقات را در زیر زمین خانه به سر می برد و خانواده او تصور می کردند که زیر زمین محل امنی برای آرامش و کار اوست اما واقعیت چیز دیگری بود. او در حال ساخت یک سرداب در زیرزمین خانه بود.

josef & rosemarry

الیزابت برای بار اول از خانه فرار می کند. اما به دلیل کم سن بودن، حکم بازگشت کودک خردسال صادر می شود. پلیس او را در وین پیدا می کند. متأسفانه او را به پدر و مادرش برمی گردانند. جوزف فریتزل به او قول می دهد که او دیگر هرگز فرار نخواهد کرد و آن را عملی کرد. تا تابستان 1983 سرداب تکمیل شد.

فریتزل با استفاده از مهارت های خود به عنوان یک مهندس برق، قفل های برقی را نصب می کند که فقط با استفاده از یک کد خاص باز می شوند و تنها با کنترل از راه دور که همیشه کنار خود نگه می داشت، فعال می شدند.

در ۲۸ آگوست ۱۹۸۴زمانی که الیزابت 18 ساله طبق قوانین اروپا می توانست از خانواده جدا شده و مستقل زندگی کند، جوزف از فرصتی که کسی در منزل نبود؛ استفاده کرده و درب نهایی تله را با کمک خود الیزابت به سرداب متصل کرد، سپس با استفاده از داروی بیهوشی او را در زیرزمین به زنجیر بست و به مدت 24 سال، نور آفتاب را از او گرفت.

مادر الیزابت، رزماری، پس از ناپدید شدن دخترش بدون هیچ ردی، گزارش مفقودی را ارائه کرد. بعد از گذشت چند ماه که خانواده در ناامیدی و بدون هیچ خبری از الیزابت باقی ماندند؛ تا اینکه نامه ای به دستشان رسید که ادعا می کرد او فرار کرده است. جوزف فریتزل، پدر الیزابت، تظاهر به بی اطلاعی کرد و گفت که او ممکن است به یک فرقه مذهبی پیوسته باشد.

با این حال، حقیقت بسیار شوم تر بود: الیزابت که مجبوربه نوشتن نامه شده بود؛ تنها چند متر، زیر خانه زندانی شده بود. او اینگونه به دخترش تلقین کرد که به معنای واقعی کلمه هیچ راه فراری وجود ندارد. او الیزابت را متقاعد می کند که تله های گاز و درهای الکترونیکی وجود دارد و حتی هیچ راهی وجود ندارد که کسی بتواند گریه او را بشنود.

جوزف هر 3 روز یکبار برای دخترش آب و غذا می برد. هر بار تقلا برای فرار و نجات مصادف بود با آزار و اذیت پدر…!

پس از گذشت 3 سال یعنی در سال 1978 فریتزل به دخترش تجاوز کرد. اما این اولین بار نبود، جوزف قبلاً هم زمانیکه الیزابت 11 ساله بود او را مورد تعرض قرار داده بود. الیزابت این مساله را با برادر خود مطرح کرده، اما او باور نکرده بود.

چندی بعد الیزابت باردار شد و اولین فرزند خود را در دخمه زیرزمین و با کمک یک کتاب آموزشی در مورد زایمان، چند پوشک، یک حوله و یک جفت قیچی بدنیا آورد.

اما تنها سه روز بعد او را از دست داد. تجاوزها همچنان ادامه دارد. در سال 1988، الیزابت به ناچار فرزند اولش را خودش به دنیا آورد. او نام دخترش را کریستین می گذارد. بعد از آن، استفان دومین فرزند زنده او در سال 1990 بدنیا می آید.

حال نزدیک به 7 سال است که الیزابت نور خورشید را ندیده است. درست بالای زندان، مادر، برادران و خواهرش غافل از حضور او و فرزندانش هستند. او در آن زیرزیمن کوچک، نمور و درکنار حشرات موذی و موشها، دوباره باردار می شود. در آگوست 1992، سومین فرزند الیزابت و جوزف، لیزا، متولد شد. لیزا، با مشکل قلبی بدنیا آمد.

زیرزمین

فریتزل نگران است که این سرداب به اصطلاح عایق صدا نتواند با نوزاد کوچکی که دائماً درد می‌کشد و در نتیجه مدام گریه می‌کند؛ کنار بیاید. پس راه حل ساده و در عین حال شوم به سرش می زند. او الیزابت را مجبور می کند تا نامه دیگری بنویسد. در آن می‌گوید که نمی‌تواند از فرزندش مراقبت کند و از خانواده‌اش می خواهد که او را می‌پذیرند. این نامه به همراه لیزا، توسط فریتزل در جلوی درب خانه قرار می گیرد. پس از آن، لیزا تحت عمل جراحی اضطراری قرار می‌گیرد.

پس از بهبودی، لیز به طبقه بالای خانه فریتزل راه می یابد. او اولین نفر از سه فرزند جوزف بود که توسط رزماری تربیت می شد. اما زندگی در طبقه پایین برای کودکان در حال رشد سخت و فضا به شدت تنگ شده بود. بنابراین فریتزل فرزندان را مجبور کرد تا با دست خالی فضای زیرزمین را گسترش دهند.

او کم کم آنجا را تجهیز کرد. یخچال نصب می کند، اسباب بازی می آورد و حتی برای الیزابت گل میخرد. در 16 دسامبر 1994 فرزند چهارم نیز به دنیا می آید و او نیز شانس رهایی از زیر زمین را دارد. باز هم یادداشت دیگری از الیزابت پیدا شد که می‌گفت این نوزاد مونیکا نام دارد و او توانایی نگهداری از آن را ندارد.

در 28 آوریل 1996 الیزابت دوقلو به دنیا آورد، مایکل و الکساندر…

جوزف فریتزل اکنون پدر شش فرزند از دخترش است… مایکل اما، بسیار بیمار است. مشکلات تنفسی او نیاز به مراقبت پزشکی دارد. فریتزل نمی تواند خود را به خطر بیندازد. او به الیزابت می گوید؛ “هر چی شد، شد’ بنابراین تنها 66 ساعت پس از تولد مایکل می میرد. جوزف برای از بین بردن شواهد جرمش، جسد کوچک مایکل را در کوره خانه اش می سوزاند. اما الکساندر هم بیمار است.

الیزابت تحمل مرگ هر دو دوقلویش را ندارد. فریتزل اینبار هم الکساندر را در آستانه خانه خود رها می کند. اینگونه بود که سه فرزند او از اسارت رهایی یافته و از تنگنای زیرزمین نجات پیدا می کنند. این حرکت با موج عظیمی از واکنش های خدمات اجتماعی مواجه شد. گفته می شود که او ‘بسیار معقول’ آنها را توجیه می کرد.

رزماری

جوزف فریتزل آنقدر راحت با اعتماد به نفس است که هر دو خانواده را خوب کنترل می کند. او اغلب برای چند هفته غیبت می کرد و به سفر میرفت و در این مدت خانواده را به حال خود رها می شد. غذا و آب کافی برای زنده ماندن آنها وجود داشت. اما، البته، هر چیزی ممکن بود اتفاق بیفتد. آتش سوزی، بیماری و یا هر اتفاق دیگری. به نظر می رسد که او چندان به این موضوع اهمیت نمی داد.

تا دسامبر 2002، الیزابت فریتزل به مدت 18 سال در زیر خانه خانوادگی خود زندانی بود.کرستین 14 ساله و استفان 12 ساله هرگز بیرون از سرداب نرفته اند. آنها هرگز نور روز را ندیده اند. فریتزل با ارائه مکمل ها و لامپ های ویتامین D به آنها سعی بر کاهش کمبودهای اجتناب ناپذیر آنها می کرد. برای تغذیه خانواده زیرزمینی خود و دوری از سوء ظن آشنایان، او برای آنها در خارج از شهر محل زندگی خرید می کرد. در این مدت، الیزابت آموزش فرزندان را تنها از طریق کتاب ها و تلویزیونی که جوزف برایشان تهیه کرده بود، انجام میداد.

در نهایت الیزابت آخرین فرزندش به نام فلیکس را در 16 دسامبر 2002 به دنیا می آورد. از آنجایی که جوزف خیلی به فلیکس علاقه داشت، می‌خواست فلیکس وارث دنیایش باشد. او می خواست فلیکس به مدرسه برود. اما متوجه شد که نمی‌تواند فلیکس را به مدرسه بفرستد زیرا در طبقه بالا؛ رزماری توان نگهداری از فرزند دیگری را ندارد از طرفی مسئولین خدمات اجتماعی به او شک می کردند.

سال 2008 سالی سرنوشت ساز برای الیزابت است که اکنون 42 ساله می باشد و بیش از نیمی از عمر خود را در اسارت و در شرایط غیرانسانی گذرانده است. تخمین زده می شود که فریتزل بیش از 3000 بار به او تجاوز کرده است، اغلب در جلوی چشمان فرزندانشان. تنهاکسی که به وجود الیزابت و فرزندانش شک کرده بود؛ سگ مستاجرشان بود، که دائماً در حال خراشیدن کف زمین و پارس کردن بود. البته که مستاجرشان اظهار به شنیدن صداهای مبهم کرده بود اما جوزف او را متقاعد کرد که این فقط صدای سیستم گرمایشی است.

فریتزل چگونه لو رفت؟

در آپریل 2008 کریستین، دختر 19 ساله الیزابت به شدت بیمار شد و جوزف در برابر التماس های الیزابت در خصوص انتقال دخترش به بیمارستان مقاومت نکرد. این اولین حس ترحم جوزف در مقابل آن ها بود. جوزف باز هم داستانی غیر منطقی بیان کرد و به پرسنل بیمارستان گفته بود که کریستین را در خیابان پیدا کرده اما کریستین بخاطر عدم تحرک به مشکلات شدید کلیوی مبتلا شده بود و جوزف ناچار به رها کردن الیزابت از زیرزمین شد.

جزف فریتزل

وقتی مسئولین بیمارستان به این موضوع شک کردند پلیس را در جریان قرار دادند. پس از حضور پلیس در بیمارستان، راز ترسناک جوزف بر ملا شد. اینگونه بود که در 26 آوریل 2008، الیزابت فریتزل برای اولین بار بعد از 24 سال زندگی در تاریکی، نور روز را دید.

جوزف فریتزل در سال 2009 پس از محکوم شدن به تجاوز جنسی، بردگی و قتل از روی سهل انگاری به حبس ابد محکوم شد. او اعتراف کرد که حداقل 3000 بار به دخترش تعرض کرده است. او همچنین به چندین مورد دیگر آزار جنسی نیز اعتراف کرد. او در مورد زندانی کردن دخترش اذعان کرد که فقط می خواست الیزابت را تربیت و از محیط اجتماعی بیرون که تربیت او را زیر سوال می بردند؛ دور کند. همچنین او از اینکار هرگز ابراز پشیمانی نکرد و در مورد تعرض به او اینچنین می گوید: که دلش می خواست بار دیگر عشق را تجربه کند و خانواده خود را گسترش دهد.

808x553 cmsv2 85f3e256 fb74 5574 b3bc c1bc1d5f00c8 8195064

بعد از آزادی، فرزندان الیزابت با محیط اطراف غریبی می کردند و همه چیز برای آنها تازگی داشت. آنها به درستی نمی توانستند راه بروند. الیزابت به سختی با فرزندان خود که تحت تربیت مادرش بزرگ شده بودند؛ ارتباط گرفت و البته که مادر خود را نیز مقصر و همدست پدر میدید. اما با گذشت زمان او همه چیز را فهمید.

حال؛ الیزابت فریتزل و فرزندانش در روستایی تحت تدابیر امنیتی شدید و با نظارتهای پزشکی و درمانی زندگی میکنند و به لطف آنها حالشان خوب است. این اتفاقات هیچوقت از محبت مادری الیزابت نسبت به فرزندان غیر مشروع خود کم نکرد و تمام تلاش خود را برای بهبود مشکلات جسمی و روانی آنها به کار گرفته است. هر چند فراموش کردن 24 سال رنج و عذاب اجتناب ناپذیر است و از آن بدتر مادری کردن برای فرزندانی که معلوم نیست خواهر و برادر الیزابت هستند یا فرزندانش؟؟!!

سایتهای زیادی داستان الیزابت را روایت کرده اند اما نسخه خارجی و کامل آن را در اینجا پیدا میکنید.

در سال 2021 کارگردان الیزابت رم فیلمی با مضمون “دختری در زیرزمین” (The Girl In The Basement) را ساخت و به خوبی توانست تصویرسازی از این واقعیت تلخ را هر چند کوتاه و با تغییرات زیادی روی پرده ببرد.

مقاله نقد و بررسی این فیلم را نیز در وبلاگ ایران اسکیپ می توانید بخوانید.

مشاهده بیشتر

مهسا

در میان این و آن، فرصت شمار امروز را...

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا